کارل امیل مکس ملیان (ماکس) وبر

کارل امیل مکس ملیان (ماکس) وبر

جامعه شناس (آلمانی ۱۹۲۰-۱۸۶۴)

ماکس وبر بر اقتصاددان و جامعه شناس آلمانی مانند دورکیم در پی فـهـم راه های تأثیر گذاری صنعتی شدن جامعه خصوصاً از طریق اثراتش بر ساختارهای فرمان رانی  (اختیار) بود. به گفته وبر قبل از دوره صنعتی شدن، جوامع خودشان را حول شکلهای سنتی فرمان رانی یـا شـکـل هـای کاریزماتیک فرمان رانی سازمان دهی می کردند. فرمان رانی سنتی ۶ نوعی جایگاه موروثی است که بر اساس طرق گذشته تعریف و حفظ می شد. برای مثال ارثیه (دارایی) پدر به فرزند، اریستوکراسی بسیاری از جوامع مختلف گذشته و حال را تعریف می کند. در فرمان رانی کاریزماتیک حقـوق رهبری متعلق به کسانی است که قدرت جادویی جذب دیگران توسط آنها توجیه کننده فرمان رانی آنها (نیاز کمتری به هرگونه سازوکار مشروعیت بخشی دیگری وجود دارد) است. از نمونـه هـای تاریخی رهبران کاریزما می توان به رهبران مذهبی نظیر مسیح یا حضرت محمد (ص) اشاره کرد.

در حالی که نمونه‌های مدرن آن در حوزه سیاست افرادی نظیر گاندی، وینستون چرچیل ، جـان اف کندی و مارتین لوترکینگ، پادشاهان و ملکه ها را در بر می گیرد که هر دو گروه (مذهبی و سیاسی) آمیخته جالبی از فرمان رانی کاریزماتیک و سنتی هستند. تابعین پادشاهان معتقدند حقوق الهی پادشاهان در سراسر وجودشان جاری است اما بر پیوندهای متافیزیکی با خدا نیز استوار است که قدرت بی چون و چرایی به آنها اعطا می کند. ای در اربر وبر معتقد بود که صنعتی شدن شکل سومی از فرمان رانی را خلق کرد، او ظهـور سـاختارهای فرمان رانی بوروکراتیک را بر دو نوع فرمان رانی سنتی و کاریزماتیک برتر می دانست، زیرا در بوروکراسی ها اعطای حق فرمان رانی به طور عقلانی از طریق قواعد و روبـه هـای حقوقی تعیین می شود. در این ساختارهای فرمان رانی، قوانین و هنجارها مبنا و توجیه کننده حکم رانی هستند، به کارگیری فرمان رانی عقلانی – قانونی به جامعه اجازه می دهـد هـم از مسئله یافتن شخص کاریزماتیک دیگر برای جانشین رهبر کاریزماتیک از دست رفته (به آشوبی که در نهضت حقـوق مدنی هنگام ترور مارتین لوترکینگ ایجاد شد بیندیشید) در امان بمانـد و هـم مسئله واگذاری فرمان رانی از طریق ارثیه به افراد بی لیاقت یا بی میل به پذیرش آن را مرتفع سازد. در قاموس فرمان رانی عقلانی – قانونی، یک جامعه به گستره ای از افراد دسترسی دارد که می تواند به آنها حـق فرمان رانی دهد؛ زیرا جامعه می تواند بر مبنای توانایی های فنی یا رهبری بالاتر دست به انتخـاب گزینه های عقلانی بزند. حداقل این امر برای وبر نوعی آرمان بود که خاستگاه آن را سیستم صنعتی برای کارایی فنی می دید. در تخیل وی سیستمهای اجتماعی عقلانی می توانستند پرستش شخصیت و خویشاوند محوری را جایگزین انتخاب مبتنی بر شایستگی کسانی کنند که می توانستند بر دیگران اعمال فرمان رانی کنند. نظریه بوروکراسی وبر در کنار موضوعات محوری فرمانرانی (اختیار) و عقلانیت آن، در کتابی تحت عنوان» نظریه سازمان اجتماعی و اقتصادی ، ارائه گردید، که در سال ۱۹۲۴ در آلمان منتشر و در سال ۱۹۴۷ به انگلیسی ترجمه شد. وبر بوروکراسی را به عنوان راهی برای عقلانی کردن محیط اجتماعی به طریقی شبیه تأثیر عقلانی شده فن آوری بر محیط فیزیکی تصور می کرد. این امر نظریه پردازان دهه ۱۹۵۰و ۱۹۶۰ سازمان مدرنیست را راهنمایی کرد تا ایـده هـای وبر در مورد عقلانی کردن را با دغدغه های خود برای کارایی فنی معادل یا برابر تصور کنند. این باور در اذهان بسیاری از نظریه پردازان سازمان تداوم یافت و برخی از آنها پژوهش خود را به مطالعه رابطـه بـین ساختار و فن آوری سازمانی اختصاص داده اند که در فصل پنج در مورد آن بیشتر خواهید آموخت. در عین حال، وبر آشکارا تأیید می کرد، که کاربردهای عقلانی کردن بر معیارهای ارزش محور استوار است. شواهد این گفته در تمایز وی بین عقلانیت رسمی و جوهری” یافـت مـی شـود. عقلانیت رسمی” متضمن فنون محاسبه است در حالی که عقلانیـت جـوهری اشـاره بـه نتایج مطلوب اقدامی دارد که استفاده از فنون محاسبه ای را جهت می دهد. غایـت هـای (نتایج مطلوب متفاوت، منجر به کاربردهای متفاوت عقلانیت رسمی خواهد شد. وبـر متذکر شد که عقلانیت رسمی بدون ملاحظه هوشیارانه عقلانیت جوهری به نوعی «قفس آهنین، تبدیل می شود که می تواند انسانیت را به بند کشیده و انسان را به مهره ای در یک ماشین همیشه در حال حرکت تبدیل سازد. این موضع عاطفی ویر، به منتقدان پست مدرن نظریه سازمان مدرنیت نزدیکتر است؛ اگرچه محورهای توجه وی به ارزش ها، توسط پژوهشگران نمادین – تفسیری دنبال می شود.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت