نظریه عمومی سیستم ها – بولدینگ

در دهه ۱۹۵۰، لودویگ فون برتالنفی آلمانی متخصص فیزیولوژی موجودات زنده نوعی نظریه را مطرح کرد که هدف آن تبیین همۀ پدیدههای ،علمی هم در علوم طبیعی و هم در علوم اجتماعی از اتم و مولکول و ،یاخته گرفته تا اندامک ،افراد گروه ها و جوامع بود.

او بر این گفته صحه گذاشت که همه این پدیده ها بهم مرتبطند، جوامع، گروه ها را، گروه ها، افراد را، افراد، اندامک ها را و اندامک ها یاخته ها را یاخته ها مولکول ها را و، مولکول ها اتم ها را در خود جای می دهند.

او برای تعمیم پذیری این تبیین همۀ این پدیده ها را سیستم نام گذاری کرد. آنگاه در پی قوانین و اصولی برآمد که بتواند همۀ سیستمها را تبیین کند بدین ترتیب، نظریه خیالی وی مستلزم .. تعمیم هایی بود که از انتزاعی سازی سطح بالایی استخراج میشد و میتوانست جوهره وجودی همه نوع دانش علمی را تبیین و وحدت بخشد. او این دیدگاه خود را نظریه عمومی سیستم ها نامید.

برتالنفی، نظریه عمومی سیستم ها را بر این پیش فرض استوار گردانید که شیوه علمی مشترک در علوم اشاره به وحدت نظری دارد با حداقل چنین وحدتی را میسر می سازد. وی در مطرح کردن نظریه عمومی سیستم ها انتظار نداشت که همه شاخه های مهم متغیر (مختلف) علم را به طور کامل در بر گیرد. او پیش بینی کرد که این شاخه ها میتوانند به بررسی ویژگی های منحصر به فرد پدیده مورد علاقه و بررسی خود ادامه دهند در ضمن، نظریه پردازان سیستم های عمومی توانستند بر شباهت های زیربنایی وحدت بخش همۀ پدیده ها متمرکز شوند. بدین ترتیب نظریه عمومی سیستم ها برخی از موانع بین علوم را برداشت و پژوهش های میان رشته ای را به عنوان انقلابی در شیوه هدایت علم پیشنهاد کرد.

برای درک تفکر سیستمی در نظریه سازمان درک مفهوم یک سیستم ضروری است. سیستم چیزی است مرکب از بخش های مرتبط به هم که سیستم های فرعی نامیده می شوند. هر بخش به عنوان عامل موثر بر بخش های دیگر تصور میشود و هر کدام بر کلیت پدیده وابسته اند. استفاده از واژۀ چیز نشان میدهد که نظریه عمومی سیستم ها واقعاً تا چه حدی عمومی است.این نظریه میتواند برای هر چیزی که علم میتواند آن را مورد مطالعه قرار دهد به کار برده شود. اشاره کردن به بخش های مرتبط بهم در نظریه سیستم این بخش ها سیستم های فرعی نامیده میشوند بر این نکته تأکید دارد که اگرچه همۀ سیستمها میتوانند از لحاظ تحلیلی بنا به اهداف مطالعه تجزیه شوند، ولی فلسفه وجودی آنها فقط میتواند زمانی شناسایی و تعیین شود که سیستم به عنوان یک کل مد نظر قرار گیرد به همین علت وابستگی متقابل سیستمهای فرعی ویژگی ها و مشخصه هایی را ایجاد میکند که منجر به شکل گیری سیستم به عنوان یک کلیت می شود.

مثال اتومبیل را در نظر بگیرید مهم نیست که شما چقدر در مورد هر سیستم فرعی اتومبیل (برای مثال سیستم های برق با سوخت) می دانید تا زمانی که ندانید چگونه همه سیستم های فرعی به یکدیگر پیوند داده میشوند تا عملکرد کلی را تحت تأثیر قرار دهند، سر هم کردن یک اتومبیل به طریقی عملی دشوار خواهد شد. به عبارت دیگر یک سیستم باید به صورت کلی درک شود سیستم را هرگز نمیتوان از طریق تحلیل صرف قطعات آن فهمید.

مثال ماشین ویژگی مهم دیگر سیستم ها را نیز تشریح میکند این که سیستم ها به شدت قابل تفکیک هستند یعنی هر سیستم فرعی نوعی کارویژه یا فعالیت ویژه انجام میدهد تفکیک سیستم را به مزایای تخصص گرایی (به عنوان مثال داشتن یک سیستم سوخت کارآمد و بهینه) تجهیز می کند. البته تخصص گرایی در سطح سیستم فرعی در نهایت نیاز به یکپارچگی و هماهنگی در سطح سیستم ایجاد سیستم سوخت درون ماشین و اطمینان از این که همراه با دیگر سیستم های فرعی نظیر موتور روان کار میکنند یا به عبارت دیگر نیاز به سازمان را ایجاد میکند. رویکرد سیستم ها دال بر آن نیست که تحلیل سیستمهای فرعی ایده بدی است بلکه فقط تحلیلی جزیی است زیرا چیزهای اساسی در مورد سیستم را نادیده میگیرد رهنمود ضمنی این امر آن است که برای فهم یک سیستم شما نباید صرفاً دست به تجزیه ترکیب) یا یکپارچه سازی بزنید، شما باید قادر باشید برای مواجهه با کلیت سیستم با پیچیدگیهای خاصی که دارد فراتر از جزء نگری و بررسی تک تک اجزاء گام بردارید این پیش فرض نوعی موضع متعالی است که راهی است برای فهم سازمان که پست مدرنیستها بعدها به عنوان امری غیر قابل دفاع به آن حمله کردند.

ممکن است به این نکته توجه کرده باشید که آنچه سیستم فرعی نامیده ایم می تواند در جای خاص خودش به عنوان سیستم بحث شود کنت بولدینگ اقتصاددان آمریکایی، سلسله مراتب سیستم ها را از ساده ترین به پیچیده ترین تقسیم بندی کرده است.

توجه کنید که هر سطح در سلسله مراتب بولدینگ ویژگی های خاص خود را دارد اما ویژگی های سطوح پایین تر را نیز در خود جای میدهد. این بدان معناست که اگر فقط به یک سیستم پایین تر نگاه کنید احتمالاً در دیدن ویژگی های منحصر بفردی که سیستم سطح بالاتر ،دارد قصور می.کنید برای مثال ممکن است ساختار یک سازمان را مطالعه کنید اما این مطالعه به تنهایی به شما در مورد ویژگیها و پیچیدگی صنعت یا جامعه ای که سازمان در آن فعالیت میکند هر دو سیستمهای سطح بالاتر) چیزی نمی گوید.

در زمان تحلیل یک سیستم فرعی تعریف دقیق سطح تحلیل حائز اهمیت است. به سیستم خاصی که می خواهید بر آن متمرکز شوید پدیده ای که آن را بررسی میکنید اجازه دهید سطح تحلیل شما را تعریف کند برای مثال اگر این پدیده را مطالعه میکنید که یک سازمان چگونه به عنوان یک کلیت عمل میکند سطح تحلیلتان سازمان است؛ این امر بدان معناست که واحدها یا دپارتمانها به عنوان سیستمهای فرعی تصور میشوند و ،محیط ابر سیستم خواهد بود. اگر یک دپارتمان درون سازمان را به عنوان سیستم مورد نظرتان تعریف میکنید؛ آنگاه گروه های درون دپارتمان سیستمهای فرعی آن و سازمان مستقر در محیطش آبر سیستم آن را تشکیل میدهد. آموختن استفاده از سطوح تحلیل به شما در به کارگیری نظریه عمومی سیستم ها انعطاف پذیری می دهد تا هر پدیده ای که برای مطالعه انتخاب میکنید به کار برید اما شما باید از ابهامی که به خاطر فراموشی سطح تحلیل خود دچار خواهید شد نگران باشید.

نظریه پردازان سازمانی که نظریه عمومی سیستم ها را به کار میبرند تلاش می کنند تا چگونگی کارکرد سازمان به عنوان یک سیستم را مدل سازی کنند کانون تمرکز آنها می تواند چگونگی بهم پیوند خوردن سیستم های فرعی به یکدیگر بوده یا چگونگی تأثیر شکاف ها یا ناهمسویی های بین سیستم های فرعی تأثیر گذار بر عملکرد سازمانی باشد و یا این که سازوکارهای بازخورد کدامند یا چه باید باشد؛ چگونه سازمان با محیطش تعامل برقرار میکند؛ و نیز میتواند چگونگی چینش ساختاری سازمان جهت حداکثر سازی کارایی باشد. این امر یکی از راه هایی است که شما ممکن است بر اساس آن شکل زیر را توجه کنید: سازمان سیستمی مرکب از چهار سیستم فرعی (فن آوری، ساختار اجتماعی، فرهنگ و ساختار فیزیکی) است که درون یک ابر سیستم (محیط) مستقر است که جزیی از آن است.

سلسه مراتب سیستم ها از دیدگاه بولدینگ
سطح مشخصه ها نمونه ها
۱- چارچوب ها
  • عناوین و اصطلاح شناسی
  • سیستمهای طبقه بندی
کالبدها (اسکلت ها)، نقشه ها، جغرافیا فهرست ها شاخص ها کاتالوگ ها
۲- ساعت واره ها
  •  رویدادهای چرخه ای
  • حرکت ساده و منظم (یا منظم شده)
  • تعادل یا حالات توازن
منظومه شمسی

ماشین های ساده (ساعت با قرقره)

نظام های متعادل اقتصادها

۳- کنترل
  • خود کنترولی
  • بازخورد
  • انتقال اطلاعات
 ترموسات

هوموستاسیس

آتوپیلت

۴- باز (زنده)
  • خود نگهدارنده
  • تبدیل مواد
  • نهاده نیرو دهنده
  • تولید مثل
یاخته

رودخانه

آتش (شعله)

۵- ژنتیک
  • تقسیم کار (یاخته ها)تفکیک قسمتها و وابستگی متقابل آنها به هم
  • رشد بر اساس نظم و نسقی منظم
گیاه
۶- حیوان
  • تحرک
  • خود آگاهی
  • دریافت کننده های حسی تخصصی
  • سیستم عصبی کاملا توسعه یافته
  • ساختارهای دانش (تصویر ذهنی)
سگ

گربه

فیل

وال یا دلفین

۷- انسان
  • خود هشیاری
  • ظرفیت تولید، جذب و تفسیر تمادها
  • احساس گذر زمان
شما

من

۸- انسان اجتماعی
  • نظام ارزشی
  • معنا
کسب و کارها

دولت

۹- تعالی
  • ناشناخته های غیر قابل گریز
متافیزیک، زیباشناسی

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت